وقتی کتابخانه اش را نگاه می کردم غیر از رمان ها و افسانه های خارجی، چیز دیگری به چشم نمی خورد. موقع خداحافظی یک کتاب با موضوع داستان هایی از حجاب به او دادم؛ شاید یک سوم قطر یکی از رمان هایش را هم نداشت،
با اکراه قبول کرد بعد گفت:
نمی دونم کی می خواهی از این کارات دست برداری؛ و در عصر الان زندگی کنی ما که برای عصر قجر نیستیم تا حجاب داشته باشیم؛ عزیزم در این زمان حجاب معنایی ندارد.
با خنده گفتم:
به قول شهید مدرس زمانی می رسد که مساجد و تکایا و…..به عنوان منع خرافات بسته خواهد شد، اما سیل ها از رمان ها و افسانه های خارجی به این کشور جاری خواهد گشت که افکار غربی را در ذهن آنان پرورش می دهد و به سوی فرار از اسلام آنان را سوق می دهد. (۱)
نگاهی به کتابی که در دستش بود انداخت و فکر کنم در ذهن، کتابخانه اش را مرور کرد.
گفتم عزیزم: حجاب داشتن مد است و این بی حجابی است که برای زمان قبل از اسلام است که به این نکته خداوند هم در قرآن اشاره کرده است.
وَ لَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّهِ الاُولَی وَ….. (۲)
و مانند روزگار جاهلیت (قدیم)زینت های خود را آشکار مکنید.
نمی دونم چی بگم چو ن هرچی بگم از امامم خجالت می کشم
اما باز می گم .....
ای امامم ای سرورم محرم امسال فقط فقط کمکم کن به کمکت محتاجم
ارزو دارم تو این سی روز همه عذادار امام باشن و همگی به ارزوشون برسن
فقط می تونم همینو بگم خجالت زدم از امامم از خودم از همه
ای شهید کربلا کمکم کن تو که حرف دلمو می شنوی پس کمکم کن
پارسال محرم از امام خجالت زده شدم باوزم نمیشه هنوز امید وارم همه مث من شرمنده ی امام باشن
یادش بخیر غربت کلاس جدید و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل !
.
.
.
.
شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن سر کلاس انقدر نیگاش میکردم
که دیگه چشمام خسته میشد ، تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …
انقد که من از کفشم لذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لذت نمیبره …
.
.
.
.
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!؟!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود …
.
.
.
.
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد
و مبصر دفترارو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ مام هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم
کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون
به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
فطر آمده خوردنی فراوان بخورید / پیتزا و کباب و مرغ بریان بخوریـد
دزدانه اگر در زمضان می خوردید / شوال رسیده پس نمایان بخورید !
.
.
.
روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
عید بر عاشقان مبارک
.
.
.
بگذشت مه روزه و عید آمد و عید آمد / بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد / معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
.
.
.
رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر / اینت فرخ شدن و اینت به هنگام سفر
عید فطر مبارک
.
.
.
به مه روزه مرا توبه اگر در خور بود / روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور
شب عید آمد و می خواهم بر بام جهنم / گویم از نو شدن ماه چه دارید خبر؟
.
.
.
خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم
یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟
.
.
.
خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یک مـــــــاه ی خود را در رمضـــــــــان،
از ایــــــن به بعــــــــــــد هم حفـــــــــــــظ کنیم . . .
.
.
.
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت / صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت . . .
.
.
.
عید سعید فطر بر شما مبارک باد
و چقدر سخت است , که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.
.
قـربان هـلالت بـروم ای مـه شـوال / آورده ام از فـرط خوشـی در دو سـه تـا بـــال
ســی روز به امید وصالت سپری شد / خـم شد کمرم در رمضان همچو یکی دال
انســان از ایـــن روی بُـــود شـاد در این روز / چون باز شکم در جلــو واوسـت به دنبال !
.
.
.
عید آمدو خنده به لبان شد / با ساز دلم شاد وروان شد
مستانه زدم سوی تو آهنگ / دوستانه دلم به آسمان شد . . .
عید فطر مبارک
.
.
.
عید فطر، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد
دوستان گلم به همه ی شما هایی که ماه خوشگل رو دیدی تبریک می گم
مبار ک باشه عید قشنگتون!!